کد مطلب:90252 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:235

تقوا و آزادی











لازمه ی اینكه انسان از زندگی حیوانی خارج شود و زندگی پاك انسانی را برگزیده این است كه از اصول معین و مشخصی پیروی نماید و لازمه ی اینكه از اصولی معین و مشخص پیروی كند، این است كه خود را در چهارچوب همان اصول محدود سازد و از حدود آنها تجاوز ننماید و آنجا كه هوا و هوسهای آنی، او را تحریك می كند تا از

[صفحه 48]

حدود خود تجاوز نماید خود را «نگهداری» كند. نام این خود نگهداری كه مستلزم ترك اموری است «تقوا» می باشد، نباید تصور كرد كه تقوا مانند نماز و روزه از مختصات دینداری است، بلكه لازمه ی انسانیت است. انسان اگر بخواهد از طرز زندگی حیوانی و جنگلی خارج شود، ناچار است كه تقوا داشته باشد. با توجه به این مطلب و با در نظر گرفتن اینكه در زبان پیشوایان بزرگ دین، از تقوا به عنوان حصار و حصن و مانند اینها تعبیر شده، ممكن است كسانی كه به نام آزادی از هر چیزی كه بوی محدودیت بدهد فرار می كنند، چنین تصور نمایند كه تقوا هم، یكی از دشمنان آزادی و نوعی زنجیر است بر پای بشر!! ولی آنان باید بدانند كه تقوا محدودیت نیست، بلكه مصونیت است.

برای توضیح مطلب مثالهایی بیان می گردد:

یك: انسانها برای خود خانه می سازند و به دور آن دیوار می كشند و برای اطاقها در و پنجره می سازند، آیا از خود پرسیده اید، چرا این كارها را می كنند؟ برای اینكه خود را در زمستان، از گزند سرما و در تابستان، از آسیب گرما محافظت كنند، برای اینكه لوازم زندگی خود را در محیط امنی حفظ نمایند. آیا خانه و مسكن برای انسان، محدودیت است و منافی آزادی اوست یا مصونیت است؟

دو: انسانها برای خویش لباس تهیه می كنند و پای خود را در كفش و سر را در كلاه و تن را به انواع جامه ها، می پوشانند و البته به وسیله ی همین كفش، كلاه و جامه است كه نظافت خود را حفظ می كنند و جلو سرما و گرما را می گیرند آیا می توان نام اینها را زندان گذاشت و اظهار تاسف كرد كه پا در كفش، سر در كلاه و تن در پیراهن زندانی شده است؟

سه: آیا كسی كه پشت فرمان اتومبیل نشسته و به راهی می رود، ناگهان چراغ قرمز او را به عدم عبور، آگاه می سازد و در همان حال باید توقف نماید، تا چراغ سبزرنگ كه علامت جواز عبور است روشن گردد، این توقف محدودیت است یا مصونیت؟! بدیهی است كه توجه به خطر و توقف لازم، جهت حفظ جان خود و دیگران

[صفحه 49]

مصونیت است و نه محدودیت. تقوا هم برای روح، مانند خانه برای زندگی، جامه برای تن و توقف برای حفظ جان است.

در قرآن مجید از تقوا به جامه تعبیر شده است و پس از آنكه نامی از جامه های تن می برد، می فرماید: «و لباس التقوی ذلك خیر: و لباس (جامه ی) تقوا كه نیكوترین جامه است. بنابراین توان، نام محدودیت را، روی چیزی گذاشت كه انسان را از موهبت و سعادت محروم كند، اما چیزی كه خطر را از انسان دفع می نماید و آدمی را حفظ می كند، همانا مصونیت است نه محدودیت. تعبیر به مصونیت نیز، یكی از تعبیرات امیرالمومنین علیه السلام است كه در یكی از كلماتش می فرماید: «الا فصونوها و تصونوابها»: تقوا را حفظ كنید و به وسیله ی تقوا برای خود مصونیت فراهم سازید.


صفحه 48، 49.